هم صدا

فرصتی برای اندیشیدن

هم صدا

فرصتی برای اندیشیدن

هم صدا؛ یک وبلاگ تحلیلی فناوری اطلاعات است.
یک وبلاگ
مهترین چیز راجع به ما این است که ما یک وبلاگ هستیم. یعنی دوست‌ نداریم یک پورتال خبری و یا سایتی شلوغ و پیچیده باشیم. زمانا وبلاگی ساده با مجموع نویسندگانی است که روزانه راجع به علاقه‌مندی‌هایشان در حوزه‌های مختلف فناوری اطلاعات می‌نویسند.

وبلاگ بودن برایمان از این جهت مهم است که هر مطلبی که نشر می‌شود، صرفا بعنوان یک وسیله اطلاع رسانی نیست، بلکه روحی از طرز فکر نویسنده نیز در آن دمیده شده است که ارتباط خواننده با متن را راحت‌تر می‌کند.

بسیاری از مخاطبان، از تیم ما می‌پرسند، چرا روی blog.ir هستید و دامنه مستقلی برای خود ندارید؟ پاسخ ما ساده است: چرا نباید باشیم؟ تحت شرایطی که یک سرویس وبلاگ‌دهی می‌تواند بستر مناسب و مطمئن را برای وبلاگ‌نویسی فراهم کند چه دلیلی دارد که دغدغه‌های سرورداری و مشکلات مشابه را به جان بخریم؟

با نگاه تحلیلی
هم صدا نگاه گزارش‌محور و یا خبرمحور به هیچ رخدادی ندارد. ما در هم صدا اغلب به مسائلی می‌پردازیم که در دیگر وبلاگ‌های فارسی فناوری‌اطلاعات کمتر ممکن است پیدایشان کنید، چراکه دغدغه‌ی ما آخرین جنس فلز استفاده شده در گجت‌ها نیست بلکه به دنبال یافتن تاثیر فناوری‌اطلاعات در زندگی امروز و فردای نوع بشر هستیم.

حجم عظیمی از محتوای انگلیسی در حوزه‌های مختلف وجود دارد که به خاطر توجه بیش از حد به اخبار عمومی فناوری، از آن‌ها غافل مانده‌ایم. مطالبی که ما سعی می‌کنیم کشف‌ و ترجمه‌شان کنیم.

درباره‌ی فناوری اطلاعات
دایره‌ علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات به قدری گسترده و در حال توسعه است که نمی‌توان زمانا را وبلاگی تحلیلی در تمامی این شاخه‌ها دانست. ما فناوری اطلاعات را بعنوان رشته‌ای از دانش که می‌تواند نقطه‌ی اتصال تمامی این‌ها باشد انتخاب کرده‌ایم.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
  • علی سلطانی
  • ۰
  • ۰
  • علی سلطانی
  • ۰
  • ۰

سخنانی که وی در این رابطه زد، از طرف رییس جمهور اوباما و NSA هم تایید شد. همه‌ی آن ها معتقد بودند رمزگذاری داده ها بیشتر از آنکه به حفظ حریم خصوصی افراد کمک کند، به نفع سو استفاده‌کنندگان و مجرمین اینترنتی است.

بعد از بحث‌های بسیاری که در این‌باره صورت گرفت، آزاردهنده‌ترین مسئله این بود که FBI در طی ۶ ماه گذشته حاضر نشده است که ذره‌ای عقب‌نشینی کند. نکته اینجاست که جیمز کامی و دوستانش می‌خواهند دسترسی به داده های رمزگذاری شده‌ را در صورتی که مجوز رسمی آن توسط قاضی صادر شده باشد، قانونی کنند. البته کسی که تا حدودی از تکنولوژی سر در بیاورد، وجود چنین سیستمی را غیرممکن می‌داند.

بحث های جدی و موثر اغلب در محیط های غیر فنی شکل می‌گیرد!

برای پیدا کردن راهی برای دسترسی به داده های رمزنگاری شده، لزوما باید یک حفره‌ی امنیتی و یا در پشتی (backdoor) در آن داده ها ایجاد شود. زمانی هم که چنین حفره‌های امنیتی در داده‌ها بوجود آمدند، مطمئنا افراد دیگری هم متوجه آن خواهند شد. اینجاست که رمزگذاری معنای خود را از دست می‌دهد.

با این وجود امی هس (Amy Hess) مدیر اجرایی FBI، در سرمقاله‌ی وال استریت ژورنال اینگونه گفته است:

اینکه تجهیزات الکترونیکی و ارتباطی افراد نباید حتی با دستور قاضی دادگاه رمزگشایی شود، مشکل ساز است. آیا جامعه‌ی ما حاضر است تاوان چنین تصمیماتی را پس بدهد؟

امی معتقد است استفاده‌ی مستقل از رمزگذاری در همه جا و توسط هر کسی، در عصر موجود باعث می‌شود که مجرمین با خیال راحت و بدون ترس پلیس، اقدامات خلافکارانه‌ی خود را انجام دهند.

ولی دیگر زمان آن رسیده است که FBI و NSA هدف اصلی خود را بیان کنند. جیمز کامی و  امی هس به جای پاسخ به سوالات، تنها به یکسری شعارهای عوام فریب بسنده می‌کنند. هر دو سازمان بار‌ها و بارها چیزی را می‌خواسته اند که از لحاظ تکنولوژی غیر ممکن بوده است.

به نظر می‌رسد  هس و کامی در صحبت‌هایشان بیشتر به دنبال یک روش رمزنگاری قوی برای تقویت امنیت سایبری هستند. اما این رمزنگاری یعنی چه؟ این شیوه‌ی رمزنگاری مختص چه کسانی خواهد بود و چه سازمانی به آن دسترسی خواهد داشت؟

میشل روگرز، مدیر عامل سازمان NSA، از سیستم رمزگذاری جدیدی خبر می‌دهد. در این نوع رمزگذاری، برای مثال کارخانه‌ی تولید کننده‌ی یک گوشی کلید رمزنگاری ثانویه ای ایجاد می‌کند و آن را  به شیوه‌های مختلف پنهان می‌کند. درست مانند اینکه کلید دوم خانه را به کسی امانت دهیم. در این شرایط اگر FBI و یا NSA بخواهند می‌توانند این کلید دوم را از امانت‌دار تحویل گرفته و به داده های کاربر دسترسی داشته باشند.

چگونه کلید های مجزایی ساخته خواهد شد و اگر کسی آن ها را بدزدد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

این روش رمزگذاری اشکالات زیادی دارد. برای مثال کلید مذکور را چه کسی نگه خواهد داشت و آیا مورد اعتماد خواهد بود؟

 جوزف لورنزو هال، کارشناس ارشد مرکز دموکراسی و فن آوری، معتقد است، این پیشنهاد به دلایل زیادی نمی‌تواند واقعی باشد. FBI و NSA تنها سازمان هایی هستند که می‌خواهند به داده های رمزنگاری شده دسترسی داشته باشند و چنین چیزی امکان ندارد. شرکت های آمریکایی فقط شامل سهم بخشی از کاربران جهان هستند و بیشتر کاربران شرکت هایی مانند اپل، گوگل، فیس بوک و توییتر از کشورهای دیگر هستند. در نظر بگیرید ایالات متحده بخواهد شاه کلیدی برای تمامی کاربران برنامه‌ی واتس اپ خود تعریف کند، آیا ترکیه اجازه‌ی چنین کاری ندارد؟ روسیه چطور؟ چه کسی می‌خواهد این شاه کلید را از هم تشخیص دهد و فاجعه زمانی است که شخص غیر مُجازی به این شاه کلید ها دست یابد.

این همان مشکلی است که در سال ۱۹۹۷ نیز برای آمریکا پیش آمده بود:

ما در سال ۱۹۹۷ متوجه شدیم که هیچ راه مطمئنی برای استفاده از کلید ثانویه وجود ندارد. زیرا با این روش تراکنش های حساسی مانند اطلاعات سلامتی، اطلاعات مالی و اطلاعات شخصی در معرض خطر خواهند بود. ممکن است شخصی به سیستم نفوذ کرده و از این اطلاعات سواستفاده کند. همچنین تعیین مخزن هایی برای این کلید ها و روند توزیع آن، بسیار پیچیده تر از خود روش رمز نگاری است.

نتیجه گیری فوق همان موضوعی را بیان می‌کند که متی گرین (Matthew D. Green)، محقق امنیتی در دانشگاه جانز هاپکینز، در پست وبلاگی خود بیان کرده بود:

بیایید تصور کنیم که ایجاد backdoor یک ایده‌ی خارق العاده باشد. از لحاظ فنی، به چه چیزهایی برای دستیابی به آن نیاز داریم و این پلت فرم چگونه قابل تحقق خواهد بود؟ به نظر من تمامی نوشته های متی را باید خواند. او در وبلاگش تمامی راه هایی را که می‌توان یه چنین سیستمی دست یافت، بررسی کرده است. به نظر او ایجاد backdoor  باعث می‌شود تا:

۱- رمزنگاری کار نکند.

۲- فرآیند رمزنگاری به صورت بیهوده ای هزینه بر شود.

۳- رمزنگاری آسیب پذیر شود.

متی در زمینه‌ی رمزنگاری داده ها تجربه‌ی بسیاری دارد و همین هم دلیل خوبی است برای اینکه گفته هایش را قبول کنیم.

NSA و FBI راه حل فنی ارائه نمی‌دهند. جایگزینی که آن ها بیان می‌کنند  فقط باعث ترس مردم خواهد شد.

متی در پایان نوشته اش این چنین گفته است:

اگر در نوشته‌ی من سوالات بیشتر از جواب های مسئله است، به این دلیل است که واقعا جوابی وجود ندارد.

چه جامعه‌ی اطلاعاتی برای این روش جدید لازم است؟ آیا NSA می‌خواهد کاربران را از رمزگذاری داده‌هایشان منصرف کند؟ یا اینکه رمزنگاری ضعیفی را برای داده اعمال کنند که هر هکری می‌تواند به آن دسترسی داشته باشد؟ این ها سوالاتی هستند که بی پاسخ مانده است.

شاید با رمزگذاری داده ها مجرمین بتواند با خیال راحت از اینکه شناسایی می‌شوند، به کار خود ادامه دهند اما واقعیت این است که کنار گذاشتن رمزنگاری برای افراد عادی تهدید بیشتری را به همراه خواهد داشت. فکر نمی‌کنم آینده‌ی بدون رمزنگاری، امن تر از حال حاضر باشد.

  • علی سلطانی
  • ۰
  • ۰

Zoltan Istvan نویسنده‌ی رمان فلسفی The Transhumanist Wager، مؤسس و کاندیدای ریاست جمهوری حزب Transhumanist و آینده‌پژوه است. او گاه و بیگاه ستونی را در سایت Motherboard درباره‌ی آینده‌ی انسان با توانایی‌های فرا طبیعی می‌نویسد. نوشته‌ی زیر ترجمه‌ای یکی از نوشته‌ی او در همین سایت است. لازم به ذکر است که بخش‌هایی از این نوشته حذف شده اما متن کامل آن را می‌توانید در اینجا بخوانید.

مفهوم تکنولوژیک تکینگی فناوری و یا همان singu​larity مسئله‌ی آسانی برای درک کردن نیست. حتی متخصصان هم تعاریف مختلفی از این موضوع دارند. Vernor Vinge گسترش‌دهنده‌ی این ایده‌ در دهه‌ی ١٩٩٠ معتقد است که به‌زودی فراهوش، مدل‌های فهم انسانی را به‌کلی منسوخ خواهد کرد.

Ray Kurzweil از شرکت گوگل در این باره می‌گوید:

در دوره‌ای از آینده‌ی نزدیک سرعت پیشرفت و تغییر تکنولوژی در حدی سریع خواهد بود که تأثیرات عمیق آن زندگی انسان را به‌طور غیرقابل برگشتی دچار دگرگونی خواهد کرد.

و یا سردبیر مجله Wired که معتقد است:

تکینگی فناوری نقطه‌ای است که تمامی تغییرات جهان در چند میلیون سال گذاشته معادل با تغییرات جهان در چند دقیقه‌ی آینده خواهد بود.

اما تعریف من از تکینگی فناوری این است:

مرحله‌ای که ذهنِ در حال فعالیت یک انسان، هوش و قابلیت‌های خود را به‌طور ریشه‌ای توسط ادغام فیزیکی با تکنولوژی افزایش دهد.

تمامی این تعاریف در یک اصل ساده مشترک هستند: تکنولوژی جهش هوش انسان را تا حدی سرعت خواهد بخشید که درک و فهم بیولوژیک انسان برای دریافتن آنچه در حال وقوع است کافی نخواهد بود. به‌علاوه این جهش باعث خواهد شد که تکینگی فناوری مفهومی شبه معنوی باشد. چراکه هر چیزی فراتر از درک طبیعی انسان یک موضوع ماورایی و رازآلود است. توجه به این نکته ارزشمند است که حتی بیشتر افرادی که با ظهور مفهوم تکینگی فناوری مخالف هستند و یا حتی آن را غیرممکن می‌دانند نیز شکی ندارند که بشر برای دست‌یابی به آن در حال رقابت است.

در مارس سال ٢٠١٥، من مقاله‌ای با عنوان A Global Arms Race to Create a Superintelligent AI is Looming در سایت Motherboard منتشر کردم و در آن به بحث درباره‌ی موضوعی پرداختم که آن را هوش مصنوعی ضروری (the AI Imperative) می‌نامم. به عقیده‌ی من هر کشوری باید تمام تلاش خود را برای توسعه‌ی هوش مصنوعی بکند، چراکه هر کشوری که قبل از همه یک هوش مصنوعی بی‌نقص تولید کند، به این دلیل که خواهد توانست تمام تکنولوژی‌ها و توسعه‌ی آن‌ها را کنترل کند، به‌طور نامحدود برجهان حکمرانی خواهد کرد.

روند رو به رشد تکینگی فناوری

این مقاله نظرات قابل‌توجه زیادی را در  Red​dit Futurology،  Less​Wrong و چند جای دیگر از سوی خوانندگان گرفت. من ترجیح می‌دهم برای نوشته‌ی خود نظری ننویسم ولی همیشه بخش نظرات را با دقت می‌خوانم، آنچه در بخش نظرات برای من قابل‌ تأمل بود امکان رخداد تکینگی ملی‌گرایانه بود که می‌توان آن را یک تکینگی فناوری انحصاری یا خصوصی نیز نامید.

اگر شما نیز مثل من از عاشقان تکنولوژی باشید، احتمالاً باور دارید که کلید دست‌یابی به تکینگی فناوری دو چیز است:

تولید یک فراهوش مصنوعی و توانایی ادغام انسان با این هوش. دستیابی به تکینگی فناوری بدون این دو ناممکن و با داشتن هردو اجتناب‌ناپذیر است. در حال حاضر امکان ادغام مغز انسان با ماشین در شرف وقوع است. به‌عنوان‌مثال در سال گذشته telepathy  بین دو محقق در کشورهای مختلف انجام شد و افکار با استفاده از رابط ماشینی از مغز یک فرد به مغز دیگری بدون گفتن کلمه‌ای انتقال یافتند.

در طی ٢٥ سال آینده و به اعتقاد برخی دیگر چون Kurzweil حتی شاید بسیار زودتر، انسان قادر خواهد بود تمام آگاهی خود را روی یک ماشین بارگذاری کند. ازنظر من هم ما در طی ١٥‌تا ٢٠ سال آینده شاهد ظهور تکینگی فناوری خواهیم بود.

اما مسئله‌ی دشوار اینجاست: اگر هوش مصنوعی به‌طور انحصاری در اختیار یک کشور باشد و تکنولوژی ادغام مغز انسان با ماشین هم به‌خوبی پیشرفت کند، به‌احتمال‌زیاد با یک کشور واحد که در حال کنترل همه‌ی مسیرها به‌سوی تکینگی فناوری است مواجه خواهیم شد.

همان اندازه که این امر غیرقابل‌باور به نظر می‌رسد، ممکن است که کشور کنترل‌کننده به شهروندانش شانس این را بدهد که خود را به‌طور کامل روی یک ماشین -روی تکینگی فناوری- بارگذاری کنند. در این صورت با دو موجودیت جدا از هم مواجه خواهیم بود: یک موجودیت بیولوژیک و یک موجودیت بارگذاری شده. در این صورت پس از انجام این کار، آیا نسخه‌ی دیجیتالی هر فرد قادر به برقراری ارتباط با نسخه‌ی طبیعی خود خواهد بود؟ آیا این نسخه‌ها خواهند توانست به یکدیگر کمک کنند؟ آیا ممکن است قانون، افراد را مجبور به نگه‌داری نسخه‌ی بیولوژیک خود به‌صورت منجمد شده کند؟ آیا ممکن است نسخه‌ی بیولوژیک انسان‌ها به‌طورکلی حذف شود؟

نوع نگاه به این مسئله مهم نیست. این موضوع یک مورد آینده‌پژوهی عجیب و شاید ترسناک است که پیامدهای اخلاقی و چالش‌ برانگیز فراوانی خواهد داشت. برخی از تکنولوژیست‌ها، کنترل شدن تکینگی فناوری توسط یک کشور و یا حتی انحصاری کردن آن برای مردم یک کشور را ازنظر اخلاقی موضوعی مشکوک می‌دانند.

برای مثال، تصور کنید چه اتفاقی میافتد اگر آمریکا قبل از بقیه‌ی کشورها، بتواند فراهوشی بسازد که به تکینگی فناوری دست یابد؟ و یا بدتر اینکه چه اتفاقی می‌افتد اگر دولتی تصمیم بگیرد، فراهوش را فقط در اختیار اقشار مرفه جامعه و یا فقط نمایندگان مجلس‌اش قرار دهد؟ اشخاصی مانند پوتین چگونه با چنین قدرتی رفتار خواهند کرد؟ قطعا دست‌یابی به تکینگی فناوری قدرت کوچکی نیست، بشر با دستیابی به فراهوش قادر خواهد بود به سادگی تمام کد‌های سلاح‌های هسته‌ای را در جهان از نو بنویسید، سد‌ها و نیروگاه‌ها را متوقف سازد و درصورتی‌که بخواهد ویروسی بسازد که تمام شبکه‌های Wi-Fi در جهان را از کار بیندازد.

تکینگی فناوری

تکینگی فناوری

مطمئناً درصورتی‌که افراد حق انتخاب داشته باشند، بسیاری از آن‌ها استفاده از تکینگی فناوری را برنخواهند گزید. بااین‌‌حال شاید عده‌ای از همان مردم برای فروش آن به دنبال دستیابی به این تکنولوژی باشند. همچنین افراد و سازمان‌های مختلف ممکن است درصدد پتنت کردن آن برآیند.

اولین گروه یا فردی که به این تکنولوژی دست یابد از قدرت و هوشی که در فرآیند تکینگی فناوری به دست آورده است به‌شدت محافظت خواهد کرد. این بدان معناست که آن‌ها هرچه را که نیاز است انجام خواهند داد تا قدرت و هوشمندی گردآوری‌شده از تجربه‌ی تکینگی فناوری توسط دیگران را به حداقل برسانند.

در رمان فلسفی من، The Transhumanist Wagerِ؛ چنین تفکری متعلق به شخصیتOmnipotender است. فردی که با جدیت برای داشتن بیشترین قدرت ممکن تلاش می‌کند. من درباره‌ی خوب یا بد بودن، اخلاقی یا غیراخلاقی بودن هیچ‌یک از این‌ها بحث نمی‌کنم. من تنها در حال توضیح دادن این هستم که پدیده‌ی تکینگی فناوری چگونه ممکن است ظاهر شود. با فرض اینکه پیش‌بینی‌های من درست باشند و تکنولوژی با همین سرعت رشد کند، Omnipotender واقعی در حال حاضر متولد شده است.

تکینگی فناوری یک پدیده‌ی تقریباً بدون هوشیاری خواهد بود. همه‌ی ما تقریباً دیجیتالی و پیوسته به ماشین‌ها خواهیم بود، ولی کماکان قادر به تشخیص خودمان، یادآوری خاطره‌ها، اهداف و ارزش‌هایمان خواهیم بود. من انتظار دارم نرم‌افزار مغزمان به‌صورت آنی و بلادرنگ (real time) دارای قابلیت از نو نویسی و بهبود امکانات باشد. به‌علاوه فکر می‌کنم سخت‌افزاری که به آن متصل خواهیم بود قابلیت شکل‌گیری دوباره داشته باشد و بتوانیم به‌صورت بلادرنگ آن را بسازیم. ما یاد خواهیم گرفت چگونه به هنگام نیاز و بدون تأخیر پردازشگرها و خرده‌ریزه‌هایشان را دوباره سوار کنیم و همه‌ی این‌ها احتمالاً به‌سرعت و چابکی فکر کردن به یک موضوع، مثلاً حل کردن یک مسئله‌ی ساده ریاضی، انجام خواهد گرفت. ما خواهیم توانست قواعد را درک کنیم و درباره‌ی آنچه می‌خواهیم فکر کنیم. قادر خواهیم بود بهترین جواب، بهترین استراتژی یا بهترین مسیر را بیابیم. در چنین مسائلی به بالاترین حد کارایی خواهیم رسید و در برخی موارد تفاوتی بین مسائل مختلف انرژی، قضاوت و خودمان نخواهیم یافت.

شاید در این میان مهم‌ترین نکته این است که ما دیگر اهمیت چندانی به آنچه در زمین باقی‌مانده نخواهیم داد. در چند روز یا حتی چند ساعت تکینگی فناوری شکلی از انرژی برایمان خواهد ساخت که می‌تواند به‌طور بسیار هوشمندانه‌ای خود را سازمان‌دهی کرده و پیشرفت کند. شاید بر روی تریلیون‌ها مغز، روی میلیون‌ها زمین.

اگر تکینگی فناوری این‌چنین رخ دهد، تکینگی فناوری خصوصی و ملی تنها اندکی در مسائل اخلاقی با مشکل روبرو خواهد شد، چراکه کشور‌ها و گروه‌های دیگر خواهند توانست نسخه‌ی خود را پیاده‌سازی کرده و گسترش دهند. حال بحث اصلی بر سر این موضوع است: مردم چگونه از خود در برابر فرد یا گروه‌هایی که تصمیم می‌گیرند زمین و ساکنین آن ارزش ادامه‌ی حیات ندارند، یا حتی می‌خواهند همگان را درروی زمین به اسارت بگیرند، محافظت خواهند کرد؟

پاسخ روشنی برای این مسئله وجود ندارد؛ اما این سؤال باعث می‌شود من درباره‌ی ایده‌ی singularity نظر چندان خوبی نداشته باشم. من موجودیت یا گروهی با این حد از قدرت و تسلط بر سایر موجودات را دوست ندارم.

  • علی سلطانی
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • علی سلطانی
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • علی سلطانی